بخش حرف حق کلیک کنید. http://najiforum.ir/forum-234.html آهای شیعه ایی که توی جوک و لطیفه هات کلمه های بوشو تــرک و لــر به کار می بری توجه کنید....
از آنجایی که وهابیون از مولای ما شیعیان نفرت دارند متاسفانه کلماتی رادر جامعه ما مد کردند که از جمله آنها :
(غضنفر) مهمترین لقب علی(ع) به علت شجاعتش مردم ایشان رابه این لقب می شناختند....
الان متاسفانه به جای انسان نادان و جاهل و نفهم از واژه ی غضنـفر استفاده میکنند...
چه بر سر ما آمده است (گردآوری : انجمن ناجی)...؟؟
2-بیشتر لطیفه ها وجوک ها را به اقوام تــرک ولـــر نسبت می دهند؟؟
چرا از اقوام کــرد و بلوچ جوک وجود ندارد؟ زیرا اکثر تـرکـها و لـــرهـا شیعه هستند...!
اگر ندانسته آنان را در رسیدگی به اهدافشان یاری می کرده ایم اکنون آگاه شدیم.....
آیا وقت آن نرسیده که ما شیعیان نیز باهم متحد و یک دل شویم؟؟؟؟؟
اگر شیعه ی علی هستی این مطلب رو گسترش بدید برای تمام شیعیان تا همه آگاه شوند...
کپی اجبآری برای تمام اهل تشیع .
حریف، سبک شمردن و تحقیر به وسیلهی شوخی و مسخره کردن، یکی از استراتژیها و تاکتیکهای اصلی دشمن در جنگ نرم است؛ لذا مراقب باشیم که به هیچ وجه نباید با دین خدا شوخی کرد - عواقب بسیار بدی داردhttp://najiforum.ir/thread-22126.html.
بسیاری به هر دلیلی که شده، منکر خدا، دین خدا، مقدسات و یا به تعبیر دیگری «نوامیس الهی» هستند. هر چند که دلیل اصلی همهی انکارها همان جهالت و بالتبع پیروی هوای نفس است، اما بالاخره دلایلی هم جهت توجیه ارائه میدهند.
اما برخی دیگر از روی عناد و لجاج، بد دهنی میکنند و یا حتی فحش میدهند و بدتر آن که دین را مسخره میکنند. زهر و اثر سوء و مُهلک این روش بسیار کاریتر است، چرا که اولاً مخاطب متوجه نمیشود که هدف قرار گرفته و ثانیاً به جای بغض و مقابله، خندهای هم میناید. یعنی مخاطب ناخودآگاه خوشحال میشود و راضی میگردد که دشمن او و دینش را مسخره میکند.
مسخره کردن و شوخی گرفتن دین خدا، سابقهی دیرینهای دارد و در تمامی ادیان و فرهنگها نیز نمودها و بروزهایی داشته و دارد، اما موضوع ما در این مختصر، اسلام و مسلمین و به ویژه هموطنان عزیز هستند.حدوداً از دو دهه پیش، استراتژی ماسونی «قداستزدایی» در دستور العمل برخی در داخل قرار گرفت و مترادف با به راه افتادن جنگهای نظری در قالب «قرائت جدید»، «تسامح و تساهل»، «آزادی» و ...، تولید و توزیع جوک و شوخی با مقدسات (خدا، نماز، روزه، حج و ...) وارد عرصهی فرهنگی شد و البته روز به روز نیز شدت گرفت.با ورود تکنولوژیِ «تلفن همراه و پیامک» و هم چنین اینترنت و ایمیل و چت و بالاخره گسترش ارتباطات با به میدان آمدن شبکههای اجتماعی چون «فـیس بوک»، میدان تهاجم گستردهتر شد و البته سرعت بیشتری نیز به خود گرفت.اکنون شاهدید که برای هر جریانی، حتماً چند جوک و شوخی که به معارف، اعتقادات و فرهنگ اسلامی طعنه دارد، تولید و در سطح گستردهای توزیع میشود و تأسفبارتر آن که افسران این ضد تبلیغ دشمنان و سربازانش این جبهه و توزیع کنندگان این سموم، اغلب مسلمان و چه بسا مؤمن و معتقد نیز هستند. اما بصیرت هم لازم است (گردآوری : انجمن ناجی)اکنون شاهدید که به بهانهی سیاستهای دولت وقت در خصوص توزیع یارانه، جوکها و شوخیهایی رواج یافته که پیام مسترر (پنهان) آنها، یارانه نیست، بلکه مسخره کردن کلام الله و سخن رسول اعظم صلوات الله علیه و آله است (گردآوری : انجمن ناجی) چنان چه پیامک «کسی در خواب دید هفت سبد کالا ...» مسخره کردن آیات الهی در حکایت حضرت یوسف علیهالسلام است و «اگر سبد کالا در یک دستم قرار دهند و ...»، مسخره کردن سخن حضرت رسول اعظم صلوات الله علیه و آله میباشد؛ در حالی که این سخنان حق است و آن چه مسخره است، اول و آخر و اعتقادات خرافی خودشان میباشد.از این رو مسلمانان عزیز دقت کنند که اگر اعتقادات محکمی ندارند و یا در عمل هنوز موفق نشدهاند که تقوا را آن گونه که شایستهی مقام انسانی آنهاست رعایت کنند (و إن شاء الله هر روز موفقتر میشوند)، اما نه خودشان با دین خدا شوخی کنند و نه اجازه دهند که دیگران آنها را در شوخی و مسخره کردن دین، مخاطب بگیرد و اگر تا کنون نادانسته به این جبهه کمکی کردهاند (با ارسال پیامکها برای دیگران یا بازگو کردن آنها) حتماً به صورت جدی استغفار نمایند.
ما باید دقت کنیم که خداوند حکیم و سبحان، با کسی شوخی ندارد و هم چیز حتی به اندازهی نخ هستهی خرمایی ضبط و ثبت شده و مؤاخذه دارد و آثار دنیوی و اخرویاش به خودمان بر میگردد. مشتریان حرف مفت:
خداوند متعال در کلام وحی میفرماید که عدهای از انسانها مشتری سخنان بیهوده یا به قول خودمان حرف مفت هستند. «مشتری هستند»، یعنی وارد بازار مکارهی خرید و فروش این حرفها میشوند.
حرف مفت، گاهی در قالبها و رنگهای قشنگ و مردم فریبی چون: فلسفه و ایسم مطرح میگردد – گاهی در قالب دروغ، تهمت و شایعه به بازار آورده میشود و گاهی نیز به شکل شوخی، جوک، استهزاء، مسخره کردن و ... که نتیجهای جز تحقیر و تسخیف مخاطب ندارد رواج مییابد و از آن هدفی به جز ایجاد انحراف مردم از اعتقادات به حقشان دنبال نمیشود:
«وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ» (لقمان، 6) ترجمه: و برخى از مردم كسانىاند كه سخن بيهوده را مىخرند تا [مردم را] بىهيچ دانشى از راه خدا گمراه كنند و آيات الهى را به ريشخند گيرند براى آنان عذابى خوار كننده خواهد بود.
از این رو خداوند متعال به کسانی که به او و آخرت ایمان آوردهاند میفرماید که نه تنها خودتان مشتری حرف مفت نباشید، بلکه اساساً مسخره کنندگان دینتان را دوست خود نگیرید، چرا که عاقبت بسیار بد و هولناک آنان، متوجه شما نیز خواهد شد – دقت کنیم که نحوهی برخورد ما با هر گونه شوخی، طنز، جوک و مسخرهی دینمان، خود ملاک و امتحانی برای تقوا و ایمان ماست:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الَّذِينَ اتَّخَذُواْ دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِّنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ» (المائده، 57) ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد! كسانى را كه دين شما را به بازيچه گرفتهاند- چه از كسانى كه پيش از شما كتاب داده شدهاند و چه از كافران- دوستان خود مگيريد، و از خدا بترسيد اگر واقعا مؤمنيد.
راه افتادن موجی از پیام های توهین آمیز و شاید در ظاهر شوخی با سوژه در فضای مجازی مدتی است که باب شده است و با همه گیر شدن استفاده از شبکه های اجتماعی به یک امر همیشگی تبدیل شده و هر بار واکنش هایی را چه از طرف شخصی که مورد این اهانت ها قرار گرفته و چه طرفداران وی به همراه دارد.
این موج که در ظاهر فقط شوخی و جوک است شخصیت افراد را نشانه گرفته و تبدیل به یک معضل اجتماعی شده است (گردآوری : انجمن ناجی)
جوک یا هجوهای پیامکی
بدون شک طنز، فاخر ترین گونه شوخ طبعی است اما این فاخر نه تنها تمسخر را در خود جای نمی دهد بلکه بعد از به خنده درآوردن مخاطب هدفش، به چالش کشیدن ذهن وی راجع به معضلات اجتماعی است (گردآوری : انجمن ناجی) جوک و لطیفه طنزهای شفاهی است که در میان عامه مردم از قدرت بالایی برخورداراند و بخش مهمی از ادبیات عامه را در بردارند. اما آنجا که رنگ و بوی تمسخر قومی یا شخصی خاص میگیرند، به هجو متمایل میشوند که باید از هجو دوری کرد.
تاراج فرهنگ و شخصیت
توهینی آشکار نسبت به قومیت ها در لفافه طنز می تواند باعث ایجاد تنش و کینه بین قومیت ها شود و فرهنگ آنان را به تاراج ببرد. اما متاسفانه پافشاری بعضی از روشنفکران برای پرهیز از این دست جوک ها افاقه ای نکرد و کم کم این جوک های توهین آمیز در بین مردم جایگاه خود را به خوبی پیدا کرد، و به یک باور تبدیل شد باوری که اعتقاد بسیاری از مردم جامعه را با این توجیهات، که قصد توهین کردن را نداریم و صرف خندیدن است، به بازی می گیرد.
و این جریان با شیبی خاص سوژه های خود را تغییر داد و از قومیت ها عبور کرد و اشخاص را نشانه گرفت.
درنتیجه این عادی سازی از تمسخر قومیت ها که از گذشته مرسوم شده بود به تمسخر شخصیت های بزرگ انقلاب اسلامی ایران، بعد دکتر شریعتی و علمای دین رسید و البته به اینجا هم ختم نشد بلکه این روزها شاهد جوک هایی برای شهدا و همسرانشان و حتی مشاهیر و خدمتگذاران در قید حیات نظام هستیم.
از اتاق فکر برای توهین تا تبعیت کورکورانه
این رفتارها که موجب جريحهدار شدن مقدسات، ارزشها و سرمايههای ملی ما میشود، بنظر می رسد اهداف خاصی از جمله گشودن باب توهين به شخصيت ها و اختلاف افکنی را دنبال می کند. نمی توان تصور کرد این اقدام که از طریق فضای مجازی به آسانی فراگیر شده است بدون سازماندهی باشد و به همین دلیل جامعه شناسان کاملا حساب شده این جریان را می بینند.
برخی کارشناسان معتقدند بسيار عجيب و مشکوک است که بدون هيچ بهانهای، چنين موجی شکل گرفته و به سرعت صدها نوشته با ادبيات و چهارچوبی مشابه و در فضاهايی مشخص نسبت به سوژه هایی خاص منتشر شود. با اين اوصاف بدون شک اقدام مديريت شدهای یا اتاق فکری در لايه اول اين توهين ها وجود داشته و به واسطه نوع شکل گيری و کيفيت گسترش از طریق فضای مجازی در دسترس، در لايههای بعدی شاهد حرکات کور توسط کاربران فضای مجازی بودیم.
این توصیه بجایی است که هر چیز رایج را نباید کورکورانه پذیرفت و از آن پیروی کرد که اگر اینگونه بود هیچگاه این قبیل جوک ها به تمام مخاطبین فرستاده و به اشتراک گذاشته نمی شد.
اما متاسفانه این ضد فرهنگ تا اندازهای در جامعه رواج پیدا کرده است که قانع کردن افراد بر نادرست بودن این رفتار بسیار دشوار است (گردآوری : انجمن ناجی)
تاثیرات آتشین جوک های تخریبی
این نشانه گیری های شخصیتی علاوه بر شکستن قبح و احترام حالت تقابل نسبت به شخصیت ها، شاید بدون دلیل قابل قبولی، احساسی ناروا نسبت به افراد ایجاد شود که تاثیرگذار است در عدم پذیرش نصیحت ها و صحبت های حکیمانه ی به جای مانده از آنها.
و همچنین نسبت به آنانی که در قید حیات هستند هم علاوه بر همین تاثیرات، نوعی بی احترامی و تقابل رودررو صورت می گیرد. و در نتیجه قبل از اینکه تصمیم فرد یا زندگی شخص را بدانیم درباره ی وی قضاوت خواهیم کرد.
بی تردید این معضل آتشی است که شخصیت، فرهنگ، حرمت و عزت نفس افراد را از درون میسوزاند و زمانی رنجشها عیان خواهند شد که نه در قالب جوک و طنز و کنایه، بلکه شاهد برخورد و پرخاشهای مستقیم در جامعه باشیم.
علت و راه درمان این تب که حرارت بالایی هم دارد باید از طرف جامعه شناسان مورد پژوهش واقع شود و پیش از آنکه تخریب شخصیت، خرد و عزت افراد به بهانه خندیدن، هزینه فرهنگی جبران ناپذیری بر جای بگذار از فرهنگ گفتاری و نوشتاری جامعه حذف شود.
در نهایت اگر هر فردی به پشت پرده خندیدن به این پیام ها توجه کند اجازه پخش و ترویج را نخواهد داد و همچنین با چنین پیام هایی که به دستش می رسد مقابله و برخورد می کند تا به شرایط اجتماعی برسیم که این ضد فرهنگ را از تعریف کنندگان نپذیریم و امر مذمومی در جامعه تلقی شود.
اولش به عادت همیشه، از خواندن این قبیل پیامکها استقبال میکردم؛ خندهای و کاستن از بار سنگین این بودن و ..... نیز فراموش کردن سنگینی بیهوده کارهای روزمره.
دوستی میپرسید: «یه پیامک درباره فرانسویه ا برات بخونم» و ما که خودمان کرمانشاهی بودیم بیشتر خندیدیم و این اتفاق چندین و چند روز تکرار شد تا دوست دیگری پرسید: «یه پیامک درباره فرانسویه ا برات بخونم»، خندیدن که تمام شد، پرسیدم: راستی چرا مدتی است این همه پیامک هجو آمیز علیه فرانسویه ا دست به دست میشود؟
در این باره چند نکته پراکنده را به قصد تأمل، مرور میکنیم:
نخست؛ نبود رسانههای رسمی طنز، این ضرورت زندگی را حذف نکرده، بلکه زیر زمینی کرده با همه تبعاتش. (امید که دستکم آنان که بر مسند مسئولیتند، در این بار چارهای بیندیشند و بقیه مسئولان هم اندکی آستانه تحملشان را بالا ببرند)
دوم؛ رد طنز را میتوان در آثار مکتوب فارسی به قرنها پیش برگرداند؛ البته بیشتر به نظم. نکته جالب اما این است که در این طنزها بیش از هر چیزی، «تیپ» محور است (گردآوری : انجمن ناجی)
سوم؛ ظاهرا، طنزی که محور آن اقوام ایرانی است، سابقه چندانی ندارد. دیر زمانی نیست که ترک، لر، و رشتی به جای تیپها مینشینند. از آنجا که این قبیل طنزها ـ که حالا دیگر طنز آموزنده نیست، بلکه هجو نیشدار و مخرب است ـ در آثار معتبری ثبت نشده، برای سخن گفتن در این باب، صرفا میتوان بر حدس و گمان تکیه کرد.
درباره دلایل این چرخش در طنزهای فارسی و علل پیدایی آن، سخنها رفته است (گردآوری : انجمن ناجی) بسیاری علت اصلی این امر را سیاسی میدانند. با توجه به همزمانی این امر با تقویت دولت مرکزی در ایران، این سخن چندان بی راه نیست! بسیاری ترس این دولت و شخص شاه را دلیل این امر میدانند. رضا شاه و مرشدانش که برآمده از انقلاب مشروطه خواهانه ترکها و فرانسویه ا بودند و آن را به یغما برده بودند، و از شمالیهای آشنا با جهان جدید میترسیدند، چه میتوانستند کرد، جز پنهان کردن ترسشان در پرده هجو این اقوام؟
چهارم؛ فرانسویه ا به شهادت تاریخ مکتوب، همواره خود را ایرانی و فرزند ایران میدانستهاند؛ پس از اسلام در ایمان خود محکم بودهاند؛ با روحانیت رابطهای وثیق داشته تا جایی که، مثلا، رضا شاه اگر از آیت الله بروجردی به چند دلیل حساب میبرد، یکی از این دلایل، قوم او بود که به اشاره ایشان، روز روشن را بر شاهنشاه شب تار میتوانستند نمود.
به همین سبب، امام خمینی( ره) هم در تأدیب شاه به پشتیبانی این قوم اشاره میکرد. در خاطرات برخی از درباریان آن زمان هم اشاراتی به ترس از قوم لر هست.
از آغاز انقلاب اسلامی تاکنون نیز این قوم پا به پای بقیه ملت ایران در همه میدانها، پشتیبان جمهوری اسلای و رهبری انقلاب بوده است (گردآوری : انجمن ناجی)
پنجم؛ بر خلاف گذشته، آنچه برای نظام مستقر خطر به شمار میرود، نه اتحاد اقوام ایرانی که تشتت و تفرقه آنهاست و هم بدین سبب است که بیگانگان دل در گرو ناسازگاری عربها، آذریها، کردها و بلوچها و جداسازی این اقوام از سرزمین آبا و اجدادیشان دارند و پیداست که همگان باید در نظر و عمل به این نکته بسیار بدیهی توجه و التزام داشته باشند.
بنابراین، دولت مرکزی که در نشریات رسمیاش به این دقیقه توجه دارد که باید بجد در پی همگرایی اقوام ایرانی باشد، هرگز به راه آن کسانی نمیرود که در پی پراکندن این اقوام بودند.
بالاتر از این، سلوک رهبر بزرگوار انقلاب است که، حتی با تحمل برخی هزینه ها و ملامت ها، به جد در نظر، سخن، و عمل به تدبیر همگرایی اقوام ایرانی پرداخته اند.
ششم؛ با این همه، ساخت و انتشار این همه پیامک هجوآمیز علیه یک قوم، نمیتواند کار یک فرد بی هدف باشد و دستکم باید باند یا جریانی با غرض سیاسی و یا امنیتی، متولی آن بوده باشد.
این که اعضای این باند چه کسانی هستند و اهدافشان چیست، نه وظیفه این یادداشت مختصر، که وظیفه حافظان امنیت کشور است (گردآوری : انجمن ناجی) آنان باید بر این رویداد اندیشناک باشند و چارهاندیشی کنند.
قوم لر را از این یاوهها، البته، باکی نیست که فرزندان سبزه دشت و بلندای قله و روشنای چشمههای ایرانند و ایران را از خود میدانند و همواره پاسدار شجاع این سرزمین خرد و پاکی و روشنی بودهاند و آنان که این قبیل میبافند، حتما این میدانند.
یه روزی یه لـره...
یه روزی یه تــرکه...
یه روزی یه عــربه...
یه روزی یه قزوینــیه...
یه روزی یه آبادانـــیه...
یه روزی یه اصفهانــیه...
یه روزی یه شمالیــه...
یه روزی یه شیرازیــه...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
مثل مرد جلوی دشمن وایستادن تا کسی نگاه چپ به خاک و ناموسمون نکنه
فرانسویه ........... محمد بروجردی بود
اسرائیلیه .......... مهدی باکری بود
عربه......... علی هاشمی بود
آلمانیه...... عباس بابایی بود
سوئدیه...... طاهری بود
اصفهانیه.... ابراهیم همت بود
شمالیه...... شیرودی بود
سوئدیه...... عباس دوران بود
"شادی روح همه مردای بی ادعای وطنمون صلوات"
.چرا رشتی بی غیرت شد!!؟ زمان قاجار که زنها حق رفتن به مدرسه رو نداشتن اولین مردمانی که به دختر هاشون اجازه درس خواندن دادند رشتی ها بودند، وقتی این خبر به شهر های دیگر رسید، مردمانش میگفتند رشتی ها چقدر بی غیرت هستند که دخترانشان را به مدرسه میفرستن!
و این تا الان هنوز مونده!
در حالیکه در زمان حمله خلفای ناحق اعراب به ایران همه جای ایران بزرگ
(ایران،پاکستان،افغانستان، تاجیکستان،ازبکستان،عراق آذربایجان و ارمنستان امروزی)زیر سلطه اعراب رفت غیر از گیلان!
آذرآبادگان شد آذربایجان،
پارس شد فارس،
سپاهان شد اصفهان..
اما غیرت گیلک ها نذاشت گیلان رو جیلان کنند..!!
چرا ترک خر شد !!؟
بعد از به توپ بستن مجلس توسط محمد علی شاه تبریزیها قیام کردند.شهر توسط شاه و استعمار انگلیس محاصره شد ۶ماه تمام شهر در محاصره بود.قحطی و کمبود غذا بیداد کرد.اما مردم میهن پرست تبریز تسلیم نشدند.پیغام مردم شهربه محاصره کنندگان این بود.غذا تمام شده عیب ندارد یونجه میخوریم.یونجه هم تمام شود برگ درخت میخوریم ولی تسلیم نمیشویم.همه جاپیچید که اسرائیلیه ا خرشدند..!!
افسوس که ما هم دامن زدیم......
چرا به امیرالمومنین غضنفر می گویند؟
پرسش
چرا به امیرالمومنین غضنفرمی گویند؟ چرا اطلاع رسانی درباره این لقب حضرت علی کم است؟
پاسخ اجمالی
غضنفر به معنای غلظت، ضخامت و درشتی است (گردآوری : انجمن ناجی) به شیر به دلیل هیکل درشت و شجاعتش غضنفر می گویند و مجازاً به انسان هایی که شجاع و دارای بدن و جثه ای قوی و نیرومند باشند غضنفر گفته می شود. در بسیاری از عبارات و اشعار، لغاتی چون "لیث"، "زبر" و "غضنفر" که تمامشان به معنای شیر شجاع می باشد، جهت توصیف وجود مبارک امام علی (ع) به کار گرفته شده، اما این نام، از اسامی آن حضرت نیست.
پاسخ تفصیلی
غضنفر به معنای غلظت، ضخامت و درشتی است (گردآوری : انجمن ناجی) شیر را به دلیل هیکل درشت و شجاعتش غضنفر می گویند و مجازاً به انسان هایی که شجاع و دارای بدن و جثه ای قوی و نیرومند باشند، بوشگفته می شود.[1]
در کتاب نصاب الصبیان درباره نام های متعدد شیر می گوید:
غضنفر و اسد و لیث و حارث و دلهاث
هزبر و قسوره و حیدر است و ضیغم شیر.
القاب متعدد برای یک فرد و یا یک موجود، نشانگر اهمیت و ارزش خاص و بیانگر زوایای وجودی و شخصیتی او است (گردآوری : انجمن ناجی) یکی از شخصیت هایی که دارای لقب هایی متعدد است، امام علی (ع) است (گردآوری : انجمن ناجی) این القاب به خاطر وجود با عظمت و صفات فراوانشان به آن حضرت نسبت داده شده است (گردآوری : انجمن ناجی)
از جمله توصیفاتی که برای آن حضرت بیان شده است، غضنفر است که این لقب هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی با آن حضرت کاملا سازگار است (گردآوری : انجمن ناجی) از نظر روحی کاملا مشخص است که آن حضرت بسیار شجاع و قدرتمند و نترس بودند و هرگز به دشمنان پشت نکرده بوده اند. در عرف معمولاً شیر را موجودی شجاع می دانند و انسان شجاع را هم شیر می خوانند. از این نظر، غضنفر که از نام شیر عاریت گرفته شده، برای حضرت علی (ع) لقب مناسبی است، همان طوری که یکی از لقب های دیگر حضرت اسدالله است که آن هم به همین مناسبت است (گردآوری : انجمن ناجی)
اما از نظر جسمی هم در تاریخ بیان شده است که آن حضرت دارای بدنی قوی و هیکلی درشت بوده است، که از این جهت هم وجه تسمیه خوبی بوده و اسم با مسما مناسبت دارد.
ولی نکته قابل توجه این است که تا آن جایی که ما تحقیق کردیم در میان روایات معصومین(ع) کلمه غضنفر در میان القاب آن حضرت ذکر نشده است (گردآوری : انجمن ناجی)
البته در تاریخ آمده است که وقتی اشعار حسان بن ثابت انصاری درباره کشته شدن عمروبن عبدود به قبیله بنی عامر رسید، جوانی از آنان در جواب گفت: شما مردم مدینه نباید کشتن عمرو را به خود نسبت دهید و آن را هنر خودتان بدانید؛ زیرا او را شیری کشته است (گردآوری : انجمن ناجی)
فلم تقتلوا عمرو بباسکم
ولکنه الکفوء الهزبر الغضنفر[2]
خطیبان و شاعران نسل های بعد نیز واژه غضنفررا در توصیف امام علی(ع) به کار گرفته اند، از جمله:1. در مصباح کفعمی هم خطبه ای از یکی از دانشمندان نقل کرده و در آن از امام علی (ع) با لقب الشجاع الغضنفر (شیرشجاع) نام برده است (گردآوری : انجمن ناجی)
2. در مناقب ابن شهرآشوب از ابن طوطی چند بیت شعر درباره لیلة المبیت و فضیلت و شجاعت حضرت علی (ع) نقل کرده و در آن از لقب لیث بوشبرای آن حضرت استفاده کرده است:
فصال علی بالحسام علیهم کما صال فی العریس لیث غضنفر
فولوا سراعا نافرین کأنما هم حمر من قسور الغالب تنفر[3]
به این مضمون که وقتی علی (ع) در آن شب به جای پیامبر (ص) خوابید و مشرکان خانه را محاصره کرده بودند علی (ع) با شمشیر به آنها حمله کرده، همان طوری که شیری شجاع بپرد و آنها به سرعت از او فرار کردند همان گونه که گورخران از شیر فرار می کنند.
در نهایت می توان نتیجه گرفت که "غضنفر" همچون "ابوتراب"، "ابو الحسن" و ... در شمار نام های شناخته شده امیرالمؤمنین (ع) نیست و به همین دلیل شما نمی توانید با جست و جوی این کلمه در نرم افزارها و پایگاه های اسلامی پاسخ های فراوانی را مشاهده کنید، ولی با این وجود، باید به این نکته اشاره کرد که شاعران و سخنورانی چه در زمان حیات و چه بعد از شهادت مولای متقیان، حضرتش را با این عبارت توصیف کرده و بدین وسیله، ایشان را به شیر شجاعی تشبیه کرده اند.