در قسمت قبل دانستیم که فضای حاکم بر قیام عاشورا ، مملو از معارف و آموزه های اساسی دین بود و شهیدان کربلا با درکی عمیق پای در میدان عشق گذاشتند . سیره و کلام امام حسین (علیه السّلام) همچون جد بزرگوارشان (ص) الگویی مناسب برای دیگران بود و همگان فرصت یافتند از چشمه جوشان دانش و پرتو تابان بینش ، در حد ظرفیت خود به هدایت برسند . امّا چه کسانی از این فرصت استفاده کردند و سعادت شامل حال آنان شد ؟؟ این پرسش پرده از حقیقتی بزرگ بر می دارد که برای هر انسان آزاده ای ، قابل درنگ است .
شيخ بهايي عليه الرحمه در كشكولش آورده است كه امام حسين عليه السلام وقتي كه وارد زمين كربلا شد فرمان داد تا طايفه بني اسد كه مالك كربلا بودند ، حاضر شوند . پس از مذاكراتي كه صورت گرفت چهار ميل در چهار ميل و به روايتي شش فرسخ به شصت هزار درهم از آنان خريداري كرد و سند مالكيت را حضرت عباس عليه السلام نوشت و پس از پرداخت قيمت فرمود : اكنون زمين كربلا ملك من است و شما ها در اين جا به زندگي خود ادامه دهيد به شرط آنكه در روز دوازدهم محرم بياييد و كشته هاي ما را دفن نمائيد و آگاه باشيد كه بعد ها از اطراف جهان به اين مكان مي آيند و سه روز آنان را پذيرائي كنيد . امام حسين عليه السلام به علم امامت كه از پيامبر به او رسيده بود مي دانستند در اين مكان كشته مي شوند و براي همين اين زمينها را خريدند .
این مسأله ریشه تاریخی دارد ولی نکته قابل تامل آن رعایت حدود شرعی و فقهی توسط امام (ع) بود ؛ تا بدین ترتیب خون پاک ایشان در زمین غصبی بر خاک نریزد و حضور زائران ایشان در زمین مردم باعث زحمت نباشند و پای در خاک مولایشان بگذراند . این همان زمینی است که خاکش بوی عطر دلنواز گرفته است و انسان را مست می کند . این یعنی محوریت داشتن حق الناس و توجه ویژه به (( مال حلال )) . چیزی که اهمیت پاک نگه داشتن مال و دارایی را ثابت می کند .
در نقطه مقابل کسانی بودند که به علت غذا و مال حرام از تشخیص و پذیرش حقّ باز ماندند . لذا امام حسین علیه السلام هرقدر تلاش کرد که با رهنمودها و سخنان روشن، لشکریان یزید را متوجّه حقیقت کند، موفّق نشد؛ چون آنها حاضر به شنیدن سخنان آن حضرت نبودند. امام علیه السلام در تبیین علت خودداری آنها از شنیدن حرف های خویش فرمود: «چون شما غذای حرام خورده و شکم های خود را با حرام پر کرده اید، خداوند هم به قلب های شما مهر زده است؛ لذا از پذیرش حقّ محروم شده اید...».
به راستی چه رازی در حلال بودن مال و دارایی و ثروت وجود دارد که تا این حد در هدایت آدمی نقش دارد ؟؟ هرچه هست ، این نکته باید تلنگری برای شیعه در تمام زمان ها باشد . حجم زیادی از احکام دین را احکام اقتصادی و مالی تشکیل می دهند . در محکم ترین و زیباترین قرارداد بشری یعنی ازدواج نیز ، بحث مال و ثروت به صورت مهریه ، نفقه و هزینه ، ارث و ... مطرح شده است . بزرگترین آیه قرآن کریم مضمون اقتصادی و حقوقی دارد و اهمیت ثبت سند مالی را تذکر می دهد . حتی بخشش مال هم تابع نظم مشخصی است مثلاً امام علی(ع) پس از حفر چاه عمیق و به آب رسیدن و اتمام کار چاه ، بلافاصله قلم و دوات خواستند و حکم وقف را مکتوب کردند . اینها و هزاران نمونه دیگر یعنی (( مراقب حق الناس باشید )) یعنی اگر بر سفره رنگین نشسته ای و دیگران در مال تو حقی دارند که از دادن آن خودداری می کنی و زکات و خمس و صدقه را معطل می نمایی ، باید در ایمانت تجدید نظر کنی . یعنی اگر درهمی حرام از گرانفروشی و خوردن مال یتیم و غصب زمین و ربا و ... در زندگی ات آمد باید به خورت بلرزی و در پی چاره باشی و جبران کنی . یعنی با شنیدن این حدیث نبوی خواب و خوراک نداشته باشیم و چاره کنیم . رسول اکرم (ص) فرمودند : (( کیفر شخص رباخوار هفتاد گونه عذاب میباشد که کمترین آن مانند عذاب شخصی است که با مادر خود در خانه کعبه و مسجد الحرام زنا کرده باشد . ))
بی سبب نیست که کربلائی کاظم ساروقی وقتی که در زمین کشاورزی اجاره ای کار می کرد ، اول حق مالک را می داد بعد زکات گندم خودش را حساب می کرد و پرداخت می نمود و تازه بعد از آن که گندم مورد نیاز برای خوراک و بذر کاشت را بر می داشت ؛ دوباره اضافه را به مستمندان و فقرا می بخشید . چنین شخصی است که مورد عنایت حق قرار می گیرد و در عین بی سوادی ، حافظ خبره قرآن می گردد تا آنجا که بسیاری از علما مراتب او را تأیید کرده اند . اگر کمی منصف باشیم ریشه بسیاری از مشکلات حال حاضر ملت خود و دنیای پیرامون خود را خواهیم یافت . باید بپذیریم که لقمه طیب و طاهر که نه حق مردم در آن است و نه حق امام معصوم(ع) را با خود دارد ، اثر معنوی خواهد داشت و خلاف آن مانع توفیق خواهد بود . درد امروزه صنعت و تجارت ما که همان کم کاری است در ردیف همین مطلب است . آن امام در سال 60 هجری این حقیقت را فرموده است و دستور امام عصر ، حضرت صاحب الزمان(عج) برای حال حاضر نیز همان است که در حکایت ذیل آمده است و جایی برای شک و تردید باقی نمی گذارد که امام زمان (عج) نگران بی توجهی مردم به حلال و حرام هستند . والسلام%
=====================================
یکی از دانشمندان مدت ها در آرزوی زیارت حضرت مهدی (عج) بود، برای رسیدن به این هدف زحمت های فراوان کشید از جمله علم جفر آموخته و چلّه نشینی کرده و چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله رفته بود. اما هر چه می کوشید راه به جایی نمی برد تا به او گفتند: دیدار امام زمان (عج) برای تو ممکن نیست مگر در فلان شهر. او حدود 37 روز در آن شهر می ماند تا در بازار آهنگرها کنار دکان پیرمردی قفل ساز هنگامی به محضر امام زمان (عج) شرفیاب می شود که آن حضرت در کنار پیرمرد قفل ساز نشسته و با او گرم گرفته بودند و سخن می گفتند. در همین حال می بیند پیرزنی ناتوان و قد خمیده ،عصا زنان آمده و با دست لرزان قفلی را نشان داد و گفت: «برای رضای خدا این قفل را به مبلغ سه شاهی از من بخرید. من سه شاهی پول نیاز دارم
.»
پیرمرد با کمال سادگی گفت: «این قفل دو عباسی و هشت شاهی ارزش دارد، من آن را به هفت شاهی می خرم زیرا در معامله دو عباسی بیش از یک شاهی منفعت بردن بی انصافی است (گردآوری : انجمن ناجی)» پیرزن با ناباوری گفت: «من التماس کرده ام اما هیچ کس راضی نشد این قفل را به سه شاهی از من خریداری کند.» سرانجام پیرمرد هفت شاهی پول به آن زن داد و قفل را خرید هنگامی که پیرزن رفت امام عصر (عج) به من فرمود: «آقای عزیز! دیدی؟ اینطور باشید تا ما به سراغ شما بیاییم. چلّه نشینی لازم نیست، علم جفر سودی ندارد، علم سالم داشته باشید و مسلمان باشید. در تمام این شهر من این پیرمرد را انتخاب کرده ام چون دین دارد و خدا را می شناسد، هفته ای بر او نمی گذرد مگر اینکه من به سراغ او می آیم و از او دلجویی و احوال پرسی می کنم.»