حلال و حرام
بخش مذهبی در لینک زیر http://najiforum.ir/forum-860.htmlهرگاه انسان با چشم حقیقت بنگرد و مسائل را به دقت مورد توجه قرار دهد و قلب را از تعصب و پیش داوری و کینه پاک کند و به دور از تعلقات و وابستگی های خاص،اسلام را بررسی نماید و منصفانه به قضاوت بنشیند ، با صراحت و صداقت کامل اعتراف خواهد کرد که اسلام دین دانش و حکمت و تزکیه و تربیت و اخلاق و معنویت است ، دینی است که در مسیر تکامل حرکت می نماید و تلاش و کوشش را تنها وسیله دستیابی به خیر و برکت و پیشرفت مادی و معنوی معرفی می کند. دینی است فعال و پویا که از جهان بینی کامل و صحیح بهره مند و با دگرگونی شرایط و اوضاع و احوال و تطور زمان و تغییر مکان قابل انطباق است و پاسخ گوی نیازهای فطری ، اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی و به دیگر سخن مادی و معنوی می باشد . کسی را به عنوان نمونه انسان کامل می شناسد که دین و دنیا ، هر دو را مطمح نظر قرار دهد و یکسان برای آنها تلاش کند،در حالی که مسجد و مکتب می سازد، از ساختن پل و جاده غافل نمی ماند و سعادت دنیا را وسیله سعادت آخرت قرار می دهد.
با توجه به اینکه انسان در زندگی روزمره خود با مسائل حلال و حرام روبرو می باشد . برای پرهیز از حرام و استفاده از حلال بر هر مسلمانی لازم است که از دستورات دین خود آگاه باشد تا با اطمینان خاطر حلالها و حرامها را از هم تشخیص دهد.
اسلام دین اعتدال و میانه روی است ، افراط و سختگیری را قبول ندارد و همان گونه که اهمال و بی بندو باری را نمی پذیرد و هیچ کس را به چیزی که خارج از توان و قدرت او باشد مکلف نمی نماید . احکام و قوانین آن مبتنی بر عدالت و دارای فلسفه روشن و متکی بر دلیل و برهان و منطق هستند که معیار تشخیص آنها فکر درست و عقل سلیم است (گردآوری : انجمن ناجی) اسلام فلسفه حلال بودن را تابع پاکی و خیر و منفعت ، و حرام بودن را در گرو ناپاکی و زیان و ضرر قرار داده است بدین معنی که هر چه پاک و تمیز است حلال و هر چه زیان بخش و مضر و ناپاک باشد حرام است (گردآوری : انجمن ناجی)
با توجه به اینکه انسان در زندگی روزمره خود با مسائل حلال و حرام روبرو می باشد . برای پرهیز از حرام و استفاده از حلال بر هر مسلمانی لازم است که از دستورات دین خود آگاه باشد تا با اطمینان خاطر حلالها و حرامها را از هم تشخیص دهد. در حقیقت شریعت اسلام به خوبی ،حلالها و حرامها را از هم حدا نموده است و علما و دانشمندان و مجتهدان اسلام که رحمت خدا بر روان پاکشان باد با تلاش بی وقفه و مخلصانه خود کلیه مسائل مربوط به حلال و حرام را جمع آوری نموده و کتابهای با ارزشی را در این مورد از خود به یادگار گذاشته اند و در پرتو قرآن و حدیث به اصول و قواعدی دست یافته اند که استنباط احکام شرعی را سهل و آسان می سازد و حکم مسائلی که در زمان پیغمبر (ص ) نبوده و بعدا حادث شده یا به وقوع پیوست با آشنایی به این اصول قواعد روشن می گردد.
این کتاب مشتمل بر چهار فصل ، یک مقدمه و یک خاتمه است (گردآوری : انجمن ناجی) دکتر قرضاوی با احساس مسئولیت و دقت فراوان و تسلط کافی بر قرآن و حدیث و فقه اسلامی به نحو احسن از عهده مسائل مورد نیاز مربوط به حلال و حرام برآمده است و کتابی را به رشته تحریر در آورده است که جوابگوی بیشتر نیازهای درونی و اجتماعی و خانوادگی هر مسلمانی است که ممکن است در حالتهای گوناگون باآنها روبرو گردد.
همة اين احكام حلال و حرام و واجب و مستحب براي دوران آزمايش بشر است تا خداوند با جعل اين احكام و عبادتها، انسانها را آزمايش كند كه كدام يكي از آنها در خط اطاعت و كدام يك در خط معصيت قرار ميگيرند و اين دورة آزمايش پيش از ظهور قيامت و زندگي آخرت است. زندگي قيامت و آخرت روزي است كه انسانها تكامل يافته و در دايرة ولايت و حكومت الهي انجام وظيفه ميكنند. در آن روزگار مؤمنين از كافرين جدا شده زندگي كفّار در حدّ صفر قرار ميگيرد. حلال و حرامي در اختيار آنها نيست كه تكليف براي آنها مقدر شود. در زندگي جهنمي نه حرام گوشتي وجود دارد نه حلال گوشتي و نه قانون و قاعدهاي و در آن روزگار بين جهنميها قتلي واقع نميشود تا آن قتل حرمت پيدا كند و ظلمي قابل تحقق نيست كه حرمت داشته باشد. خداوند در وصف آن زندگي جهنمي ميفرمايد: «ياتيه الموت من كل مكان و ما هو بميّت» ، از هر طرف مرگ به سوي آنها روي ميآورد و از مرگ خبري نيست. تكليف براي جهنميها معنايي ندارد. تكليف همه جا براي نجات از مهلكه و برگشت از خط هلاكت است و براي آنها چنين نجاتي ممكن نيست. پس براي آنها زمينة تكليف وجود ندارد كه حلال و حرام داشته باشند.
امّا براي اهل ايمان و انسانهاي بهشتي؛ اولا این که آنها در خط ايمان و تكامل علم و معرفت قرار گرفته عقل و شعور و دانش آنها به كمال رسيده است كه آن عقل و شعور به آنها اجازه نميدهد كه مرتكب فعل حرام و يا عمل حرامي بشوند. چگونه ممكن است انسانهاي مؤمن پاك بهشتي باز هم در خط غيبت و تهمت باشند و يا دنبال هوي و هوس بروند؟ پس تكليف و احكام حلال و حرام براي چنين انسانهايي مفهوم و معنا ندارد كه اين احكام براي هدايت جاهل و نجات او از مهلكه وضع شده است و اين جهل و انحراف در دورة زندگي دنيا قابل تصوّر است، آن هم در ارتباط با انسانهاي جاهل و نادان و امّا انسانهايي كه براساس ايمان و عقل و شعور خود زندگي دوّم را باز يافته و وارد زندگي آخرت شدهاند، از عقل و شعور كامل برخوردار هستند و هرگز در آنها خيال گناه و معصيت پيدا نميشود چه برسد به اين كه دنبال گناه و معصيت بروند. در اين رابطه حديثي مربوط دورة قيام امام و سلطنت آن حضرت وارد شده است كه او دست خود را روي سر بندگان خدا ميگذارد و عقل آنها كامل ميشود.
ثانياً انسانهاي آخرتي در ساية حكومت و ولايت ائمه اطهار (ع) كه همان حكومت و ولايت الهي باشد انجام وظيفه ميكنند. ساية حكومت خدا مانند شعاع خورشيد همة آنها را احاطه ميكند و آنها را تحت نظر و مراقبت كامل قرار ميدهد. در آن روزگار اگر هم احياناً و يا اشتباهاً در انساني خيال گناه و معصيت پيدا شود بلافاصله از مسير ولايت ائمه (ع) راهنمايي ميشود كه از آن نيّت گناه برگردد. علاوه برآن در زندگي آخرتي و بهشتي موضوع حلال و حرام از بين ميرود. مثلاً حيوان حرام گوشتي وجود ندارد كه خوردن گوشت آن حرمت پيدا كند و همچنين زمينهاي براي قتل و سرقت و يا تهمت و غيبت نيست. پس معناي برطرفشدن حلال و حرام و ختم آن در قيامت، از بين رفتن موضوع تكليف و موضوع حلال و حرام است. در آن روزگار شراب و قماري وجود ندارد كه حرمت پيدا كند و همچنين غيبت و تهمت. نه براي جهنميها موضوعي براي تكاليف وجود دارد و نه براي بهشتيها. مثلاً كارهاي حلال و اعمال واجب و مستحب و عبادتها انسانها را به بهشت و اعمال حرام و ترك واجبات و مستحبات و ظلم و ستمها انسانها را به جهنم ميكشاند.
پس از آنكه انسانهاي بهشتي در زندگي بهشتي و جهنميها در جهنم قرار گرفتند، مانند كارواني هستند كه به مقصد رسيدهاند. و گفته شد كه پس از ورود به مقصد، تمرين اعمالي كه در حين حركت و يا در مقدمه واجب بوده است، لازم نيست زيرا در مقصد تمامي كمبودها كه در دنيا ماية رقابت و حسادت ميشود از بين ميرود و چنان نيست كه يكي دارا و ديگري ندار و يكي موفق و ديگري محروم باشد تا اين داراييها و نداريها و محروميتها منشأ ظلم و ستم و رقابت و حسادت گردد. پس در آن روزگار زمينه و موضوعي براي چنين احكامي وجود ندارد و مردم براساس عقل و شعور كامل خود و اينكه در شعاع ولايت و تربيت ائمه قرار ميگيرند تصميم به ارتكاب نميگيرند تا امر و نهي براي آنها صادر گردد. (تفسیر سوره کهف)
«لقمه حرام»؛ با شنیدن این واژه فوراً غذایی تصور میشود که از راه حرام به دست آمده و خوردن آن شرعاً ممنوع است؛ یعنی نباید خورد. اما این تمام داستان نیست. لقمه حرام مدخلیست برای ورود به بحثی گسترده و دامنه دار و البته بسیار مهمی به نام «مال حرام».
در فرهنگ تعالی بخش اسلام، لقمه حرام مختص مواد خوراکی نبوده و حرام بودنش هم منحصر در روانه کردن آن به دستگاه گوارش نمیباشد. لقمه حرام، اصطلاحاً به مالی گفته میشود که از راه غیر شرعی به دست آمده و هرگونه تصرف در آن (نه فقط خوردن) نیز ممنوع است و حرام.
دلیل این گستردگی در عنوان بحث، همترازی واژههایی نظیر «لقمه حرام» و «اللقمة من الحرام» با «أکل مال به باطل» یا «أکل سحت(1)» در آیات و روایات است که این تعابیر را میتوان با عبارتهایی مانند «أکل ... بالباطل» و «أکل السحت» در منابع قرآنی و حدیثی جستجو کرد.
توضیح واژگان
«أکل» بر خلاف تصور عمومی که آن را منحصر در خوردن از راه دستگاه بلع و گوارش میدانند؛ در خوردن خلاصه نشده(2) و دامنه معنائیش هر گونه تصرف را شامل میشود؛ خواه این تصرف، خوردنی باشد؛ خواه پوشیدنی و خواه هر گونه دخل و تصرف دیگر.(3) به عبارت دیگر این واژه در عربی همان کاربردی را دارد که ما در فارسی داریم. ما نیز وقتی میگوییم پول فلانی را خوردند منظورمان وارد کردن آن در دهان نیست بلکه منظورمان از خوردن یک تعبیر عرفی برای هر گونه تصرف و مال خود کردن است (گردآوری : انجمن ناجی)
قرآن کریم هم برای بیان هر گونه تصرف در مال دیگری از واژه «أکل» استفاده کرده است؛ مانند این آیه که میفرماید «وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِل»(4)؛ بر اساس این آیه؛ هر گونه تصرف در اموال دیگران از غیر طریق صحیح و به ناحق؛ مورد نهی خداوند متعال قرار گرفته است (گردآوری : انجمن ناجی)(5)
بنابراین لقمه حرامی که با تعابیر گوناگون در آیات و روایات مشاهده میشود محدود به چند دانه برنج و لقمهای نان نمیشود؛ بلکه مراد از این واژه هر گونه ما لیست که از راهی ناحق و بدون مجوز شرعی به دست آید و مراد از خوردن آن نیز فرو بردن آن به داخل گلو نمیباشد بلکه منظور هر گونه تصرف در آن مال، بدون مجوز شرعی و رضایت صاحب آن است (گردآوری : انجمن ناجی)
مال حرام مالی است که از راه نامشروع به دست آید و مطلق تصرّف در آن، حرام است (گردآوری : انجمن ناجی) خواه به مصرف خوردن و آشامیدن برسد، خواه صرف پوشاک و مسکن و نظیر آن شود. و حرامخوار علاوه بر اینکه گناه بزرگی مرتکب شده است، از مال حرام که در آن تصرّف نموده، نفع نمیبرد و آن مال برکت ندارد.
پس اگر کسی پولی را ظالمانه به دست آورد؛ اما آن را خرج خوراک نکرد؛ بلکه لباسی خرید و پوشید یا با آن کرایه ماشین داد او نیز مصداق خورنده مال حرام محسوب میشود و این همان تعبیری است که آیات و روایات هماهنگ با فرهنگ محاوره مردم از آن استفاده کرده است و میگوید که او پول مردم را خورد در حالی که ریالی از این پول لقمهای نشد و از گلوی او پایین نرفت.
با این مقدمه وارد گستره عظیم و مهمی به نام مال حرام میشویم.
مال حرام چیست؟
مال حرام مالی است که از راه نامشروع به دست آید و مطلق تصرّف در آن، حرام است (گردآوری : انجمن ناجی) خواه به مصرف خوردن و آشامیدن برسد، خواه صرف پوشاک و مسکن و نظیر آن شود. و حرامخوار علاوه بر اینکه گناه بزرگی مرتکب شده است، از مال حرام که در آن تصرّف نموده، نفع نمیبرد و آن مال برکت ندارد.(6)
دلیل حرمت
در اسلام، أکل یا همان مطلق تصرف در اینگونه اموال، حرام است زیرا آیات و روایات فراوانی با صراحت تمام مردم را از هر گونه تصرف در اموالی که از راه نامشروع به دست آمده و مصداق مال حرام شدهاند باز میدارند و اجازه چنین کاری را به آنها نمیدهند.
لقمه حرامی که با تعابیر گوناگون در آیات و روایات مشاهده میشود محدود به چند دانه برنج و لقمهای نان نمیشود؛ بلکه مراد از این واژه هر گونه ما لیست که از راهی ناحق و بدون مجوز شرعی به دست آید و مراد از خوردن آن نیز فرو بردن آن به داخل گلو نمیباشد بلکه منظور هر گونه تصرف در آن مال، بدون مجوز شرعی و رضایت صاحب آن است (گردآوری : انجمن ناجی)
نمونهای از آیات و روایات بازدارنده
1. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَکُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْکُمْ »(7): ای کسانی که ایمان آوردهاید! هر گونه تصرف در مال دیگری که بدون حق و بدون یک مجوز شرعی باشد ممنوع است مگر آنکه بر اساس تجارتی از روی خشنودی و رضایت میان خودتان انجام بگیرد.(8)
2. امیر المومنین علیه السلام میفرماید: «لَا تُدْخِلُوا بُطُونَکُمْ لُعَقَ الْحَرَامِ»
«لُعَق» جمع «لعقهی» است و لعقة به مقدار کمی از غذا میگویند که در یک قاشق یا بین انگشتان جا میشود.(9) که اینجا کنایه از نهایت کوچکی آن مال حرام است (گردآوری : انجمن ناجی) امیرالمومنین علیه السلام در این فراز از کلام گهربارشان مردم را از هر گونه تصرف حتی در ذرهای از مال حرام هم نهی میکند. سپس برای آنکه شنونده از پشتوانه ایمانی بیشتری برخوردار شود و این معصیت را راحتتر ترک کند بلافاصله فرمودند: «فَإِنَّکُمْ به عین مَنْ حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَعْصِیَةَ وَ سَهَّلَ لَکُمْ سُبُلَ الطَّاعَةِ »(10)؛ زیرا در برابر مراقبت خداوندی هستید که گناه را بر شما حرام کرده و راه بندگی را بر شما آسان نموده است (گردآوری : انجمن ناجی)
پی نوشت ها:
(1) «کل ما لا یحل کسبه: هر آنچه که به دست آوردن آن حرام باشد. محمع البحرین 2/204؛ مراد از سحت در آیات قرآن کریم، حرام است (گردآوری : انجمن ناجی) قاموس قرآن 3/237
(2) لیس المراد خصوص الأکل بمعناه الحقیقی و هو عن طریق الفم ؛ الفقه، السلم و السلام، ص 197
(3) الأکل: حظّ الرجل و ما یعطاه من الدنیا: هر گونه بهره و هر چیزی که فرد از دنیا میبرد. مقاییس اللغة به نقل از التحقیق 1/103
(4) بقره /188
(5) تفسیر نمونه ج2 ص4
(6) عصاره دین، آیت الله العظمی مظاهری، مساله 31
(7) نساء/29
(8) ر.ک: تفسیر نمونه 3/355
(9) الشیء القلیل به قدر ما تأخذه الملعقهی أو الإصبع. المعجم الوسیط ص 828
(10) نهج البلاغه خطبه 151
امید پیشگر
بخش احکام اسلامی انجمن ناجی http://najiforum.ir/thread-23645.html
اگر فردي نان حرام خورده باشد چگونه ميتواند آن اثرات آن را ازبين ببرد؟پاسخ: پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباطتان با این مرکز
این که به فکر پاک کردن دل و بدن از حرام افتاده اید و به سوی خدا بازگشتید و به دنبال جبران رفتار گذشته خویش هستید، لطف و توفیقی از جانب خداوند است و قابل ستایش است.
در چند بخش، به جواب شما می پردازم:
1. برای پاک کردن بدن از اموال حرامی که با غذا خوردن وارد بدن شده، فرد یک وظیفه اخلاقی و مستحب دارد که خود، نوعی توبه عملی است و آن، همان است که امیر مؤمنان - علیه السلام - در بیان یکی از مراحل توبه واقعی می فرماید: «آنچه گوشت بدنش از حرام روییده، با حزن بر آخرت آبش کند». (1) یکی از راه هایی که با آن می توان حرام را از بدن خود خارج سازیم، روزه گرفتن است (گردآوری : انجمن ناجی)
2. برای رهایی از عقاب و عذاب روز قیامت که به سبب ظلم یا اجحاف به فردی یا تضییع مال او شده، فرد حتماً باید جبران کند. یعنی باید آن مال و یا پول را به صاحبش برگرداند و اگر صاحبش در دسترس نیست باید جستجو کند و اگر به نتیجه نرسید باید آن مال را از طرف صاحبش با اجازه از مرجع تقلید به فقیر صدقه بدهد.
و اگر با حلالیت طلبیدن جبران می شود، حلالیت بطلبید؛ همان طوری که حضرت علی - علیه السلام - در یکی دیگر از مراحل توبه می فرماید: «أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَى الْمَخْلُوقِينَ حُقُوقَهُمْ حَتَّى تَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمْلَسَ لَيْسَ عَلَيْكَ تَبِعَة؛ (2) هر واجبى که ضایع کرده، جبران نماید تا این که خدا را در حالی ملاقات کند که هیچ گناهی بر او نباشد».
اگر طلب حلالیت به جهتی مثل در دسترس نبودن طرف مقابل و یا عدم شناخت او و یا وراثش ممکن نیست ،به جای حلالیت طلبیدن، باید برای او دعا و استغفار کنید.
3. برای توبه، پشیمانی قلبی و بازگشت به سوی خدا، کافی است؛ ولی توبه کامل را از همان حدیثی که فرازهایی از آن را نقل کردیم، باید یاد گرفت. متن کامل حدیث و فرمایش حضرت علي - عليه السلام - از این قرار است:
شخصى در حضور حضرت على (ع) گفت: «استغفر للّه». حضرت فرمود: «مادرت به عزایت بنشیند! آیا مى دانى استغفار چیست؟ (چون استغفارش به زبان تنها بود و دلش از حقیقت آن خالى بود.) استغفار، درجه بلند مقامان و صدرنشینان عالم اعلا است (گردآوری : انجمن ناجی) در معناى استغفار، شش چیز لازم است:
1. پشیمانى و حسرت از کردار گذشته؛
2. عزم بر ترک آن براى همیشه؛
3. ادا کردن حقوق مردم، به طورى که هنگام مردن پاک باشد؛
4. هر واجبى که ضایع کرده، جبران نماید؛
5. آنچه را از گوشت بدنش که از حرام روییده، با حزن بر آخرت آبش کند؛
6. زحمت عبادت را به بدن خود بچشاند؛ همچنان که خوشى و شیرینى گناه را چشانیده است (گردآوری : انجمن ناجی)
هرگاه این شش چیز در تو پیدا شود، آن گاه بگو: «استغفر للّه». (3)
پرسشگر گرامی!
برخی کارها در دنیا، آثار تکوینی دارد و بر اساس قانون علت و معلول به وجود می آید. این قانون طبیعت است که هر چیز اثر تکوینی و علی و معلولی خود را داشته باشد و گرنه نظام عالم به هم خورده و نابود می شد.
آثار جسمی و یا روانی سایر گناهان نیز همین است (گردآوری : انجمن ناجی) یعنی ارتکاب هر یک از آنها اثر تکوینی خود را بر اساس قانون علت و معلول خواهد داشت.
لقمه حلال و یا حرام نیز از این قاعده مستثنی نیست و تاثیر خاص خود را دارد اما تأثیر گذاشتن تغذیه در هر جنبه مثبت و منفی به معنای علت تامه نیست تا موجب سلب اختیار از انسان و یا عوامل تاثیرگذار دیگر شود، همان گونه که در موارد بسیار دیگر معتقد به تأثیر هستیم، مثلاً تربیت، محیط، وراثت و ... را در سرنوشت انسان ها دارای تأثیر می دانیم ، اما هیچ کدام به جای اختیار قرار نمی گیرند و علت تامه نیستند.
موفق باشید.پی نوشت ها:
1. ابن ابى الحديد معتزلى، شرح نهج البلاغة، انتشارات كتابخانه آيت الله مرعشى، قم، چاپ 1404 هجرى قمری، ج 20، ص 56.
2. همان.
3. همان. http://najiforum.ir/thread-23645.html